چند روز دلم بد جوری گرفته
اما فقط تنها چیزی که آتیشم می زنه این که می دونم اون اصلاً به یاد من نیست حتی یادش نمی یاد همچین دوستی هم داشته نمی دونم تا کی می تونم خودم گول بزنم تنهایی بهترین چیز .... نمی دانم و این ندانستن خود بدتر از خودِ تنهایی است. امشب تمام. چه کنم با دل تنها چه کنم با این غم دل چه کنم با غم دل چه کنم با این درد دل من ای دل من...
پـــــــــــر میکنم پیاله ها را... یــــــــــــکی پس از دیگری سر میکشم شـــــــــراب خیالت را... مست میشوم...! مســــــت مســـــــــــت... فکرش را بکن!! اگر کنارم بودی مست که نه دیــــــــــــــــــــوانه ات میشدم...دیـــــــــوانه...!!
از مرگ نمی ترسم من فقط نگرانم که در شلوغی آن دنیا مادرم را پیدا نکنم ...
باید لم بدی یه گوشه...
بنامت یا ارحم الراحمین ... طعمش تلخ بود. تلخیاش را دوست نداشتیم. نمیدانستیم که دواست. دوای تلخترین دردها. نمیدانستیم معجون است. معجونِ انسان شدن. گمش کردیم. شیطان از دستمان دزدید. بیطاقت شدیم و ناآرام. و تازه فهمیدیم نام آن اکسیر مقدس، نام آنچه از دستش دادیم، «صبر» بود. دیگر عزم آهنی و طاقت فولادی نداریم، دیگر پای ماندن و شانه سنگی نداریم. انگار ما را از شیشه ساختهاند. ما با هر نسیمی هزار تکه میشویم. ترک میخوریم. میافتیم، میشکنیم، میریزیم و شیطان همین را میخواست. خدایا، ما را ببخش، این تعریف انسان نیست. ما دیگر ایوب نیستیم. از اینجا تا تو هزار راه فاصله است. ما اما چقدر بیحوصلهایم. ما پیش از آنکه راه بیفتیم، خستهایم. از ناهموار میترسیم، از پست و بلند میهراسیم، از هر چه ناموافق میگریزیم. شانههایمان درد میکند، اندوههای کوچکمان را نمیتوانیم بر دوش کشیم، ما زیر هر غصهای آوار میشویم، خدایا، ما را ببخش. این تعریف انسان نیست، ما دیگر ایوب نیستیم
در رؤیاهایم دیدم كه با خدا گفتگو می كنم خدا پرسید: پس تو می خواهی با من گفتگو كنی؟ من در پاسخ گفتم : اگر وقت دارید؟ خدا خندید : وقت من بی نهایت است در ذهنت چیست كه می خواهی ازمن بپرسی؟ پرسیدم : چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟ خدا پاسخ داد : كودكیشان، اینكه آنها ازكودكی شان خسته می شوند عجله دارند كه بزرگ شوند، بعد دوباره پس ازمدتها آرزو می كنند كه كودك باشند، اینكه آنها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول به دست آورند، و بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را به دست بیاورند، اینكه با اضطراب به آینده می نگرند وحال رافراموش می كنند، وبنابراین نه درحال زندگی می كنند و نه درآینده، اینكه آنها به گونه ای زندگی می كنند كه گویی هرگزنمی میرند و به گونه ای می میرند كه گویی هرگز زندگی نكرده اند دستهای خدا دستانم را گرفت برای مدتی سكوت كردیم و من دوباره پرسیدم : به عنوان یك پدر می خواهی كدام درسهای زندگی را فرزندانت بیاموزند؟ او گفت: بیاموزند كه آنها نمی توانندكسی را وادار كنند كه عاشقشان باشد، همه كاری كه می توانند بكنند اینست كه اجازه دهند كه خودشان دوست داشته باشند، بیاموزند كه درست نیست كه خودشان رابا دیگران مقایسه كنند، بیاموزند كه فقط چندثانیه طول می كشد تا زخمهای عمیقی در قلب آنان كه دوستشان داریم ایجاد كنیم اما سالها طول می كشد تااین زخمها را التیام بخشیم، بیاموزند كه ثروتمند كسی نیست كه بیشترین ها را داردكسی است كه به كمترینها نیازدارد، بیاموزندكه انسانهایی هستندكه آنهارا دوست دارند فقط نمی دانند كه چگونه احساساتشان را نشان دهند، بیاموزند كه دو نفر می توانند باهم به یك نقطه نگاه كنند اما آنرا متفاوت ببینند، بیاموزند كه كافی نیست كه فقط آنها دیگران را ببخشند بلكه آنها باید خود را نیز ببخشند من باخضوع گفتم : ازشما به خاطر این گفتگو متشكرم،آیا چیزدیگری هست كه دوست دارید فرزندانتان بدانند؟ خداوند لبخند زد و گفت: فقط اینكه بدانند خدا همیشه هست...
تنهــایـم
همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد، همیشه دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد
دو روز مانده به پایان جهان دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمیده که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود، پریشان شد. آشفته و عصبانی نزد فرشته مرگ رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد.
به هوای قلب من آمدی و گفتی عاشقی ،اما اینک هوای قلبم را نداری شاید بتوانم فراموشش کنم…
نگاهت را می پرستم فدای تار مویت هر چه دارم !!!!!!!! اما من عاشق ، عاشق شدنم در كدامين مكتب و مذهب ، جرم است !! كار هر كس نيست مكتب داری نگفته ها زیاد زير لب دارم مثال كوره می سوزد تنم از عشق نازنينـــــــــــــــــــم !! بی تو اينجا نا تمام افتاده ام , حالتی دارم که محتاجم به تو, کاشکی در گردنم زنجير بود تاهمه جا با تو بودم . عشق خود را در تــــــو پيدا کرده ام عهدی را با دل بسته ام که دیگه به کسی وابسته نشم اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست , بی وفاست !! زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم......... من از کلمه کاش بدم می آید ولی ای کاش می شد؟ معنی واقعی عشق ! عشق کلمه ایه که خیلی ها اونطور که دوست دارن تفسیرش میکنن اما واقعا عشق چیه؟؟ عشق اینه که بهت بگه الیاس گرسنمه , می خوام یه بارم که شده با هم غذا بخوریم , کی؟؟؟ به من نگو جدایی هم قسمتی از زندگيه , هميشه يک نفر ميره آدم و تنها می ذاره ميره يه دنيا خاطره پشت سرش جا می ذاره , هميشه يک دل غريب , يه گوشه تنها می مونه يکی مسافر و يکی اين وره دنيا می مونه ( مثل تو ) دلم نمياد که بهت بگم به خاطر دلم بمون , بمون واسه خونهای که محتاج عطر تن توست!!! برو به فکر من نباش برو به پای من نسوز برو به فکر من نباش من یه جوری سر میکنم زندگی رو با سختیاش........ا با که درددل کنم؟ با کسی که پرنده بود برام؟ با کسی که اشیانه بود دلم به چه خوش بود
یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تـعطیــل است ! و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی : بگذار منتـظـر بمانند !
در آینـه دختـری دیـدم پریشـان ؛ هرچـه می گفتـم تکـرار می کـرد ، و اشک می ریخت ، خـُدا شفایـش بدهـد ، دیـوانه شـده بـود ...
قرآن...
تنهایی هایم را ورق نزن صدای پچ پچ من های من از درو نم می آید ومن هنوز مانده ام که با سر خوشی کودک درونم چه کنم .... ........... ...... .. اینجا هنوز من می گویم کدام خاطر ه ات جان می دهد برای جاودانگی در تقویم جیبی بی جمعه ام ! یا وسط کوچه های خلوت روی قد مگاه واپسین ........ ............ ....... ..... من روز های بهتری هم داشته ام وقتی هنوز دو جمله از حر فهایم مانده که صدایم برای ابد قطع میشود آنوقت من می مانم با تصویر صامت یک آیینه ،روبرویم !
چرا حس ميکنم هستي کنارم؟*
|
About
در آن هنگام که دستان نسیمی سرد، میبرد ... از روی هر سنگ فرش خیابان پوسیده برگی زرد... در این اندیشه میمانم ، اگر روزی بیفتم از دو چشمانت ، کدامین باد خواهد برد تن زرد فرو پاشیده ی من را...؟؟ Archivesآبان 1398دی 1395 شهريور 1394 تير 1394 فروردين 1394 دی 1393 آذر 1393 تير 1393 خرداد 1393 آذر 1392 آبان 1392 شهريور 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 AuthorsزینبLinks
دلم تنگ است ومیدانم ازاین تنگی نمی میرم
تبادل
لینک هوشمند
SpecificLinkDump
کاربران آنلاين:
بازدیدها :
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
|