خدا خیلی خستم ...
الــهـی !!!
گفتم: از اون همه گناه هایی که کردم کدامش رو میبخشی؟؟!
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣﻦ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﻢ ،
. آهای پسر میدانی با من چه کردی؟؟
کـــو ر بــاش بانـــو... شاید ...
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.مرد دوم پاسخ داد: من شیطان هستم. مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد: من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانوادهات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکدهتان را خواهد بخشید بنابراین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا مطمئن ساختم.
خدایا مرا ازخود رها ساز که هیچ کس مرا به اندازه ی من اذیت نکرد!
خدای من بمان ا دیدگانی تار ... می نویسم ... برای تو و برای دل ! دل !....این دل تنگ و تنها ... امروز تنهاتر از هر زمان دیگری هستم..... تو هستی ! .... در تار و پود لحظاتم.... اما ... اما.....سهم من از این دنیای رنگی همیشه تنهایی بوده .... چشمانم را از من مگیر...بگذار تا جان دارم برای تو بنویسم... برای تو و از تو ! ....تویی که مهربانترینی... خدایا !..........دریاب حال مرا که....از وصف حالم عاجزم....و خسته.... دریاب مرا ! این بنده ی سراسر بغض و حسرت را.... صبر !....صبر را به من هدیه کن ! خدایا !...بگذار دست یابم به هر آنچه که دلم با او آرام میگیرد ...و مگذار ! تو را قسم به خداییت مگذار گناه کنم.... خدایا ! مواظبم باش ! مواظب این روح بی قرار و تنهایم باش ! خدای مهربانم ای بی کران نازنین !...عاشقم بر تو و هر آنچه که به من هدیه می کنی ! بهترین ها را به قلب بی قرار و تنهایم هدیه کن ...ای قدرتمند بی نهایت کریم. دوستت دارم ای مهربان ...تو را سپاس برای همه ی رحمت هایت ... با من بمان....خدا....با من که تنها تو نگهدار منی ! به تو و محبت و مهر و هدایتت نیازی مبرم و عمیق دارم.
کـاش مـیـشـد بـفـهـمـی.. مـیـلـغـزن پـاک کـنـی..
انگار همه میتونن فراموش کنن غیر من. واسه هر کی اشک میریزم من رو متهم میکنه به ضعیف بودن. کاش یه امروز رو یکی پیدا می شد که واسه اشکهام ارزش قایل شه.شاید این تنها چیزیه که از اطرافیانم میخوام. می خوام من واقعی رو بشناسن و برام ارزش قایل شن.تا من مجبور نباشم واسه هر کدوم از اطرافیانم یه جور رفتار کنم. دلم می خواد خودم باشم .همین.این توقع زیادیه؟؟!؟!؟!؟!
هرچیزی توی این دنیا یه قیمتی داره نه؟ارامش چند؟میشه خرید؟نه دقیقا اما تقریبا اره میشه.شایدخودارامش رو نشه ولی مهیاشدن اسبابش رو مطمعنامیشه اون که میگه نمیشه بنظرم یایه بچه پولداره که هنوز نمیدونه لنگ پول کرایه خونه بودن یعنی چی یااصلا روی این کره ی دیگه زندگی میکنه حالش وب نیست.درموردارامش یه معادله وفرمول ساده وکلی وجودداره نیاز هات رو پیداکن به اون هاپاسخ بده. ولی سخت وپیچیده میشه وقتی میفهمی چیزهایی که به اون نیاز داری اسون به دست نمیان تازه اگه این نکته رو درنطرنگیریم که هرچه بزرگ ترمیشیم نیازهامو پیچیده تر وبیشتر میشن بعضی وقت هاهم هست که میفهمیم جواب یه سری ازنیازهامون رو اشتباه دادیم.اینجوری که بهش نگاه میکنی خیلی ترسناک میشه.من فکرمیکنم ادم هابیشتر ازهرچیزی بیشتر دنبال ارامش هستن هرچیزی که فکرش رو میکنیم پول خانواده رفیق حتی دنبال خدامیگردیم چون دنبال ارامش میگردیم اینطورنیست؟ولی یه وقت فراموش میکنیم نمیدونم شایدم حواسمون پرت میشه از هدف که از جاده ی اصلی منحرف میشیم میزنیم جاده خاکی منظورم همون موقعیه که یادمون میره هدف ارامش بود نه پول قرار نیست توی این جاده سبقت بگیری یاکسی روله کنی حتی شایدتهش ارامش واقعی توی این دنیاپیدانکنی.میگن موقع مرگ مهم نیست کجای جاده باشی مهم این که توی جاده ی درست باشی.یاعلی
بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است. خدایا !خسته ام!نمی توانم. بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان. خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم. بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان خدایا سه رکعت زیاد است بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان خدایا !امروز خیلی خسته ام!آیا راه دیگری ندارد؟ بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد! بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد ملائکه ی من! ببینید من انقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده، او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود، اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟ او جز من کسی را ندارد...شاید توبه کرد !!
از دلم دلگیرم کهنبودنترا صبورانه تحمل میکند...........
بیشعــــور ترین موجود دنیا ایندلـــ♥ــــ منه،
هـَـمـین ڪٍـﮧمــیـام بـٍــﮧ خٌـودَم بٍـگَـم هـَـمـٍـﮧ چـیــز آرومٍــﮧ مَــن چٍــقَــد خـٌـوشــحــالَــم یـٍـﮧ حـٍـسٍ دَروٌنــی بــٍم مــیــگــٍـﮧ غـَـلـَـطٍ اٍضــافــی نَــڪٌـن...!!!!!
راستی وقتی بهم میگن: بچه آدم باش!!! باید هابیل باشم یا قابیل؟؟؟
اگر به وقت شب کسی را در حال انجام گناه دیدید، فردایش او را کافر ندانید... شاید به وقت سحر توبه کرده باشد.
خودتان را در قلب هیچ آدمی نچپانید ، جا نمی شوید ، چروک می شوید فقط !
منمو تنهایی،منمو دلتنگی،منمو شبای دراز،اه خدایا پس کی سحر از راه میرسه ،خدایا کی این تنهایی به پایان میرسه؟ بیابان گم شده ام . سالهاست به دنبال یک هر چه فریاد میزنم کسی نمیشنود خدایا تو که میشنویی تو تنها اشنای منی خدایا فقط تویی که دردم را میدانی تویی که پناه منی خدایا اغوشت را باز کن دلم میخواهد تا ابد در اغوشت ارام بگیرم دلم میخواهد سر بر شانه های بگذارم وتا ابد بگریم ایا فرزندت را به اغوشت راه میدهی؟؟؟؟؟؟
هــِـی روزگـــــ ــــــ ـــار دَرد کــــــ ــــــِـشـیـدنِ مــَـن
مرا ذره ذره درون قصه های خوش آب کردند رویای بودن را برایم خواب دیدند لحظه هایم را از من گرفتند و در برابرش ساعت بی کوک روزگار را به من هدیه دادند اشک را در چشمانم ستودند و خنده هایم را سرکوب کردند فریاد را در سینه ام پنهان کردند و سکوت را از من ربودند آزادی ام را در قفس معنا کردند آری آن ها مرا محکوم به زندگی کردند و هرگز از من نپرسیدند که غم هایت چیست؟ مرا به بند زندگی کشیدند و هرگز نپرسیدند که دردهایت چیست؟ نپرسیدند که سبب آنهمه اشک هایت کیست؟ آنها مرا محکوم به زندگی کردند و رفتند رفتند تا بدانم که "هیچ کجا" همینجاست که بفهمم"هیچ کس" ادمهایی هستند که شاید هم نیستند تا بدانم زندگی این است...همین! |
About
در آن هنگام که دستان نسیمی سرد، میبرد ... از روی هر سنگ فرش خیابان پوسیده برگی زرد... در این اندیشه میمانم ، اگر روزی بیفتم از دو چشمانت ، کدامین باد خواهد برد تن زرد فرو پاشیده ی من را...؟؟ Archivesآبان 1398دی 1395 شهريور 1394 تير 1394 فروردين 1394 دی 1393 آذر 1393 تير 1393 خرداد 1393 آذر 1392 آبان 1392 شهريور 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 AuthorsزینبLinks
دلم تنگ است ومیدانم ازاین تنگی نمی میرم
تبادل
لینک هوشمند
SpecificLinkDump
کاربران آنلاين:
بازدیدها :
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
|