حالا ، دلم ... این دل بی قرار ِ عاشق ... مدت هاست دارد بزرگ می شود و بزرگ شدن درد دارد ، ندارد ؟!!!
دارد درد می کشد دلم در گذر همه این روزهای نداشتنت تا باورش شود که ...
بگذریم ...
بهار امسال عجیب بازی کرد با دلم ...
از من گرفت و به من بخشید ...
تو که نمی دانی چه می گویم ... تنها دلم می داند و من و ...
حالا بگذار باد بیاید ... بگذار صدای نفس های تو را وقتی نامم را از پس این فاصله ها صدا می زنی ، باد به گوش دلم برساند ...
میدانی
تو هنوز هم باور نکرده ای که در روزهای کنار تو نبودنم ، باز هم بوده ام و تنها نبوده ای ...
تو هنوز هم باور نکرده ای ...