دنیای کاغذی من

شرمنده ام ، که بی تو ... نفس می کشم هنوز...

باز باران...


 

باز باران..

دارد از مادر نشانه..

بوی باران..

بوی اشک مادرانه
،پر ز ناله

کودکی با مادری پهلو شکسته، سمت خانه..

کوچه ها و تازیانه ،گریه های کودکانه

حمله ی نامرد پَستی وحشیانه ،تازیانه تازیانه..

پس چرا مادر، چرا گم کرده راه آشیانه.

باز باران..

دانه دانه ، حیـدرانه ،بی صدا و مخفیانه

آه ، از غسل شبانه ،زینبــانه
لرزه افتاده به شانه
،پشت تابوتی روانه

بـــــاز بـــاران ..

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:45توسط زینب | |

بارالها...

بارالها:
آنقدر در برابر عظمتت حقیر هستم که می دانم هیچ نیازی به عبادت من نداری
،ولی همین عبادت و بندگی توست که به من آرامش می دهد،
زیرا تنها با یاد توست که آرامش بر وجودم مستولی می شود.
عبادت و بندگی من یعنی همان داشتن هدف براي زندگي ،یعنی دانستن اینکه بیهوده نیامده ام و بیهوده نخواهم رفت
و همین هدف است که مرا به سوی تو می کشاند و از پوچی می رهاندتا با شوق تو را بپرستم و از بندگی تو به خود ببالم،
 ای مهربان ترین مهربانان !
عباداتمان را بپذیر و از گناهانمان درگذر که جز تو مأمني نداریم.

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:43توسط زینب | |

من همانم که هزار بار عهد بستم...بی هوا توبه شکستم...

می شناسی مرا ...؟

آری.. من همانم که هزار بار عهد بستم...بی هوا توبه شکستم...

 هردم از بند گسستم...

بر زبان نام تو گفتم ولی با غیر نشستم..من همانم آقا!

باز هوای تو دارم.. باز دلتنگم...

دلتنگِ...عدالت...دلتنگ عشق..دلتنگ تو... و دلتنگ خویش!

از خود دورم آقا! در خویش و دور از خویش.!!!!

پر پرواز ندارم آقا..از تهی سرشارم! من تورا کم دارم...

می خواهم بنویسم برای تو فقط برای "تو "... ؛ اما چگونه؟

چگونه می توان واژه ها را رندانه برای تو سرود برای تویی که خود مبدا کلامی!

نه چون حافظم که غزل ها بسرایم تا بدانی:

والله که شهر بی تو مرا حبس می شود...

و نه چون نیما که برایت بسرایم: تورا من چشم در راهم شباهنگام...

ساده می گویم آقا... به سادگی آب روان... به سادگی قلب کوچکم...

بی قافیه، بی نظم ، بی وزن و بی هوا :

" یک سبد عشق نثار قدمت مهدی جان..."

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:42توسط زینب | |

آمدنت را آرزو نمیکنم...

                                  

 

                                          

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:41توسط زینب | |

بیا بیا گل زهرا عزای مادر توست

 

بیا بیا گل زهرا عزای مادر توست

صفای فاطمیه از صفای مادر توست

اگر که سائلم و نوکر همیشگی ات

فقط به خاطر لطف و عطای مادر توست

تمام عزت شیعه رحین منت اوست

تمام زندگی ما فدای مادر توست…

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:40توسط زینب | |

تا آسماني شدن راه بسيار است...

مهربان خداي من....
 ميدانم كه تا آسمان راهي نيست ولي تا آسماني شدن راه بسيار است.....
 اين دست هاي خالي به سوي تو بلند ميشود وتمنا دارد....
 ما بي سليقه ايم، طلب آب ونان ميكنيم....
 تو خود خزانه دار بخشش ها، بهترين را براي دوستانمان محقق كن....

الهی آمین

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:39توسط زینب | |

شنیدم که شما فصل بهاری آقا

شنیدم که شما فصل بهاری آقا

به دل خسته ما صبرو قراری آقا

عمر یک سال گذشت و خبری از تو نشد

هوس آمدن این جمعه نداری آقا

در هیاهوی شب عید تورا گم کردیم

غافل از اینکه شما اصل بهاری آقا

اللهم عجل لولیک الفرج

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:39توسط زینب | |

مگر شما از دل ما بی خبری؟؟؟

 

می گویند دلنوشته

آقا سلام

مگر
شما از دل ما بی خبر ی؟؟؟

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:38توسط زینب | |

به بهانه ی آمدن سال نو



در میان همهمه های شادمانه مردم به بهانه ی آمدن سال نو، چقدر دلم آرام است!
با خودم میگویم معنی سال نو چیست؟
مگر آمدن سالهای پیاپی بی شما، نشان از نو شدن زندگی ها دارد؟
بی حضور شما هر چند سال هم که بیاید، همه، همان کهنه سالهای دیروزند!
دلم شاد نیست و دلیلش را خوب میدانم. هنوز دلم عزاخانه ی مادر خوبیهاست. هنوز لباس مشکی ام زیباترین لباس این روزهای من است.
بگذار هرچه میخواهند بگویند هرچه میخواهند بخندند! اما روزی خواهند فهمید سالهای بی شما بودن جز حسرتی در دل و بارانی بر چشم ارمغان دیگری برایمان ندارد امام مهربانم
من عزادارم،عزادار مادرم و عزادار نبودن شما...
دیگر کافیست لبخندهای اجباری...
من و غم من زیباترین لحظه ها را خواهیم داشت میان اشکهای عاشقی...
به امید روزیکه صحرای دلم، با این باران اشکها، لطافت معرفت و اطاعت پیدا کند.

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:37توسط زینب | |

ﻣﮯﭘﺮﺳﯿﺪ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ۜ ڪﺠﺎﺳﺖ؟!

ﻧﻤﮯﺩﻭﻧﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺎ ﺣﺮﻡ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﻧﺬﺭ ڪﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺷﻔﺎ ﺑڪَﯿﺮﻩ ،
ﺗﻤﻮﻡ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ۜ ﺭﻭ ﻓﺮﺵ ڪﻨﮧ ..
ﺗﺎﺟـﺮ ﻓﺮﺵ ﺑﻮﺩ
ﺍﺭﻣﻨﮯ ﺑﻮﺩ
ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺷﻔﺎ ڪَﺮﻓﺖ
ﻣﮯﭘﺮﺳﯿﺪ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ۜ ڪﺠﺎﺳﺖ؟!

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:37توسط زینب | |

پاییز شد به حرمت مادر بهار ما

پاییز شد به حرمت مادر بهار ما
اصلا ًفدای فضه ی او روزگار ما

خرجيِّ عیدمان همه اش خرج روضه شد
نذر عزای فاطمه دار و ندار ما

مردم اگر به جامه ی نو فخر میکنند
پیراهن سیاه عزا افتخار ما

اعضای خانواده ی مان را می آوریم
باشد سیاه لشگر بزم اش تبار ما

امروز اگر ب مجلس صدیقه سر زنیم
سر میزند به خانه ی قبر و مزار ما

پیگیر کار روضه ی زهرا اگر شویم
پیش خدا پیش رَوَد کار و بار ما

اینجا برای سینه زدن جایمان کم است
محشر میان حجره ی زهرا قرار ما

وقتی برای مادرمان سینه میزنیم
فوراً گرفته میشود از دل غبار ما

ما داغ دیده ایم که فریاد میزنیم
خرده نگیر بر غم و داد و هوار ما

گریه کنید مادر ما بی گناه بود
ناله کنید مادر ما پا به ماه بود...

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:37توسط زینب | |

گفتمش نقاش راازغربت زهرابكش


گفتمش نقاش راازغربت زهرابكش

گريه كردوباقلم يك چادرخاكي كشيد

گفتمش پس غربت زهراكجاي نقش بود

ناله كردوزيرچادرغنچه اي پرپركشيد.

السلام علیک یا فاطمه الزهرا

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:36توسط زینب | |

v

دلت تنگ یک نفر که باشد !...

 

دلت تنگ یک نفر که باشد !
تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد ؛
و لحظه ای فراموشش کنی ،
فایده ندارد .... تو دلت تنگ است ،
دلت برای همان یک نفر تنگ است !
تا نیاید ... تا نباشد ....
هیچ چیز درست نمی شود ... !!
آقا جان...
مولا...
مهدی جان...
بیخیاله عشق های مزخرف و بی محتوای امروزی...
آقا ما تو را کم داریم و خودمان هم نمیفهمیم...
آقا جان بیا!!!
تا نیایی،تا نباشی...
هیچ چیز درست نميشود!!!
هیچ چیز درست نميشود!!!!!

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:36توسط زینب | |

آه ای «طَلْعَةُ‌ألرَّشیده»ی من!

 

خواب، ای خواب سرگران برخیز، دو سه تا پلک تا سحر مانده
تازه یک صبح رفته از «عهد»ت، سی‌ و نُه فرصتِ دگر مانده

با شما دستِ «یا علی» دادم، با همان دست ‌های نامرئی
که چهل صبح عاشقت باشم، با همین چشم ‌های درمانده

آه ای «طَلْعَةُ‌ألرَّشیده»ی من!، زودتر «غُرَّةُ‌ألْحَمیدة»ی من!
پای بگذار روی دیده‌ٔ من، که فقط از من این‌ قَدَر مانده

که فقط از منِ بدونِ شما، مانده در امتدادِ زندگی ‌ام
گام ‌هایی که جاده را بلَدند، دست ‌هایی که بر کمر مانده

تو چه خواندی که هرچه باران ا‌ست، چشم ‌های تو را نمی ‌بارد
تو کجایی که باد هم حتّی از تو عمری ا‌ست بی خبر مانده

صبح، صبحِ چهلّمِ این عهد، حتم دارم که می ‌رسی از راه
صبحِ آن چلّه... آه! یک طرف و... سی ‌و نُه صبحِ پشتِ سر مانده

آخرِ گریه ‌های این عهد است، می‌ زنم باز روی زانویم
ألْعَجَل ألْعَجَل! شتاب کنید! مُردم ای مردِ در سفر مانده

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:35توسط زینب | |

اسیر ثانیه‌ها...

 

رسیده‌ام به چه جایی... کسی چه می‌داند
رفیــق گریــه کجایـــی ؟ کسی چه می‌داند

میان مایـی و با ما غریبه‌ای ؟! افسوس...
چه غفلتی! چه بلایی! کسی چه می‌داند

تمام روز و شبت را همیشه تنهایی
«اسیر ثانیه‌هایی» کسی چه می‌داند

برای مردم شهــری کـــه با تو بد کردند
چه‌گونه گرم دعایی؟ کسی چه می‌داند

تو خود برای ظهورت مصمّمی اما
نمی‌شود که بیایی کسی چه می‌داند

کسی اگر چه نداند خدا کـه می‌داند
فقط معطل مایی کسی چه می‌داند

اگر صحابه نباشد فرج کـــه زوری نیست...
تو جمعه جمعه می‌آیی کسی چه می‌داند

یا صاحب الزمان...

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:35توسط زینب | |

شباهت دو بی نشان: منصور و منصوره

 

امام صادق(ع) از پدران بزرگوار خویش از رسول الله(ص) نقل میکنند که از جبرئیل پرسیدند که: چرا حضرت زهرا(س) در آسمان منصوره و در زمین فاطمه نامیده شده است؟ که جواب میدهند:
«او را در زمین فاطمه نامیده اند؛ چرا که شیعیانش را از آتش دور کرده و نجات می دهد و دشمنانش هم از محبّت او بی نصیب می مانند و در آسمان منصوره است. به استناد این فرموده ی خداوند متعال که «در آن روز مؤمنان با یاری خدا شادمان می شوند؛ چرا که [خداوند] هر که را بخواهد یاری می کند» که منظور از [آیه]، همان یاری کردن فاطمه(س) برای دوستدارانشان [در قیامت] است.»(1)
این است معنای منصوره: یاری شده در قیامت از سوی خداوند برای حمایت از دوستدارانش.

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:34توسط زینب | |

بهار ، با جای خالی تو

 

بهار

با جای خالی تو

پاییز است در پاییز

آخرین روز اسفند هم دود شد

مثل تمام روزهای من

و هنوز

روز به روز

روی

روزهای نیامدنت،می آید

الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـرَجْ

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:34توسط زینب | |

سالهای بی حضور تو...

 

تحویــل نمے گیــرم.. !!!

سالــهایے را ...

که بے حضـــور تو ...

تحویـــل مے شوند ...!


الّلهم عجّل لولیک الفَرج

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:33توسط زینب | |

عیدی خدا...

 

خداوندا اگر داری بنای دادن عیدی..

منور کن جهانی را بنور حضرت مهدی..

اللهم عجل لوليک الفرج

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:32توسط زینب | |

سلام آقا!


 

جنس دل، از شیشه‌س

و با کوچکترین تلنگری خواهد شکست‌

منتظر امام زمان اهل دل شکستن نیست.‌

بیاین امروز کمتر به هم اخم کنیم...‌

سلام آقا!

با تمام بدی‌هایم دستم را رها نکن‌‌‌‌

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:32توسط زینب | |

دعای امام زمان علیه السلام برای بخشیده شدن گناهان شیعیان


 

 

در قسمتی از دعای امام زمان علیه السلام برای بخشیده شدن گناهان شیعیان آمده است:

پروردگارا شیعیان ما از پرتو وجود ما و باقی مانده سرشت ما خلق شده اند،اما همین شیعیان به خاطر مغرور شدن به دوستی با ما و داشتن ولایت و از روی بی توجهی گرفتار گناهان بسیاری گشته اند؛ حال اگر گناهانی که آنان انجام داده اند ،جزء گناهانی است که بین تو و آنها باید حل شود ،پس به خاطر ما آنها را ببخش و ما هم از آنها راضی هستیم و اما اگر گناهانی که انجام داده اند ،حق الناس و جزء گناهانی است که بین خودشان است و باید حق دیگران پرداخت شود برای پرداخت بدهی آنان ،از خمسی که در اموال برای ما مقرر کرده ای به عنوان تقاص و تاوان بدهی آنان برداشت کن و به طلب کاران آنها بده

و اَدخلهم الجنة و زحزِحهم عن النار و لا تجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطک یعنی " و آن شیعیان را وارد بهشت کن و از آتش جهنم دور ساز و آن ها را با دشمنان ما که گرفتار غضب تو هستند در یک مکان قرار مده1.

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:31توسط زینب | |

عید امسال پر از بوی گل یاس شده است

 

عید امسال پر از بوی گل یاس شده است

و پر از خاطره ی گندم و دستاس شده است

همه ی دشت گواهند که با بوی بهار

عطر یک خانه ی آتش زده احساس شده است

چینش سفره امسال تفاوت دارد

سین هر سفره ، سلامی است که بر یاس شده است

روضه ی چادر خاکی همه جا پیچیده

سیب ها طعم خوش کوثر و اخلاص شده است

ابر ،در هیات یک مستمِع مداحی است

بس که می گرید و دل نازک و حساس شده است

جان گل های جهان پیشکش یاسی که

زخمی سیلی باد و ستم داس شده است ...

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:30توسط زینب | |

این عید به نور فاطمیه زیباست

این عید به نور فاطمیه زیباست

روزی تمام سال من با زهراست

با بردن نام فاطمه فهمیدم

سالی که نکوست از بهارش پیداست

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:29توسط زینب | |

 

 

سال به پایان رسید،‌

جمعه شد،‌

نیامدی.‌

دل خورشید هم گرفت...‌

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:29توسط زینب | |

پایبند زمین شده ام

 

شبیه درختی که مجبور است یک جا بماند
پایبند زمین شده ام . . .
زمستان ها . . .
و بهار ها . . .
می آیند . . .
و می روند . . .
و مرا " ع ا د ت " داده اند به زندگی !
نه بندگی !

سبحانم؛
سال نو را تحویل می دهی
و من به پاس معاد تحویل می گیرم . . .
اما، خودمانی بگویم . . .
دل خوش ندارم
به این " ت ح و ی ل " ها . . .
به تمام این تغییر ها
تحویل جمعه را ترجیح می دهم . . .



اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الفَرَج

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:28توسط زینب | |

چشمان مرد اول دنیایمان، تر است ...

 

 

 

 

بر دوش آسمان شبی از خانه می برند

گلبوته های یاس علی را که پرپر است

این پیکری که از همه ی عرشیان جداست

این داغدیده پیکر زهرای اطهر است

باغی که سوخت ، میوه نوبر به شاخه داشت

آتش گرفت لکه خونی که بر در است

 

 

باران ببار تا که اجانب ندیده ا

چشمان مرد اول دنیایمان ، تر  است

 

 

شأن نزول سوره زلزال بی گمان

پس لرزه های شانه ی بی تاب حیدر است

فکرش به ذهن هیچ کسی هم نمی رسد

امشب بر ایشان شب دیدار آخر است

دنیای بی محبت مادر جهنمی ست

 

دوزخ ، جهان خالی از احساس مادر است

 

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:27توسط زینب | |

للَّهُمَّ إِنِّى اُجَدِّدُ لَهُ فِى صَبِيحَةِ يَوْمِى هَذَا...

 

کار دیگری نداریم
من و خورشید،
برای دوست داشتنت بیدار می‌شویم
هر صبح!



اللَّهُمَّ إِنِّى اُجَدِّدُ لَهُ فِى صَبِيحَةِ يَوْمِى هَذَا...

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:26توسط زینب | |

للَّهُمَّ إِنِّى اُجَدِّدُ لَهُ فِى صَبِيحَةِ يَوْمِى هَذَا...

 

کار دیگری نداریم
من و خورشید،
برای دوست داشتنت بیدار می‌شویم
هر صبح!



اللَّهُمَّ إِنِّى اُجَدِّدُ لَهُ فِى صَبِيحَةِ يَوْمِى هَذَا...

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:25توسط زینب | |

 

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ
أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ
أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ
أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْك

سلام بر تو اى مولاى من،
من دل‏بسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام،
و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب مى‏ جويم
و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار مى ‏كشم

+نوشته شده در سه شنبه 4 فروردين 1394برچسب:,ساعت1:22توسط زینب | |

سلام به دوستان خوبم

بیاین از خودمون بپرسیم که چرا زمانی که یه نفر که اگر هم وتن ما نباشه هم نوع هست و به کمک احتیاج داره و کارهایی از دست ما بر میاد از انجام اون کارها سر باز میزنیم ؟

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ       ای هیچ برای هیچ در هیچ مپیچ

دانی که پس از عمر چه ماند باقی ؟     مهر است و محبت است و باقی همه هیچ

+نوشته شده در دو شنبه 3 فروردين 1394برچسب:,ساعت19:23توسط زینب | |