نمیدونم چی باید بگم کربلا.... نمیخوایییی بزاری بیام؟ من؟منی که اینقدر از فراغت دارم غصه میخورم... منی که سرتا پام گناه ولی امید به اقاش داره... همه بهش میگن تو که گناهکاری...تو کجا و کربلا کجا.... همه بهش میگن کربلا جای ادم حسابیاست نه تو.... هر روز که دارم نماز میخونم چشام میوفته به کربلا....... وقتی اذان ظهر میشه میبینیمش اشک امون نمیده.... وقتی میخوام اب بخورم از گلو پایین نمیره..... انگار به من میگه خجالت بکش... کربلا......... میدونی از همه جا رونده شدم....دیگه اعتباری ندارم.... دلم میخواد واسه یه بارم که شده بیام کربلا..... میخوام بیام و و مریض حسین بشم....گدای حرمش بشم....واس دل سیاهم روضه زینب بخونم.... کربلا وقتی اسمت میاد چنان سوزی جیگرم میگیره که من و به حد فریاد میبره.... همه به فریادم اعتراض میکنن.... مگه میشه ادم کربلا نره و اروم بشینه........ کربلا...خوشبحالت که تو تا حرم تو دلت داری.... اما دل من....اه........ کربلا من و تو خیلی فرق داریم... دل تو خیلی اروم....خیلی پاکه....خیلی شاد.... اما دل من .... امان از این همه گناه.........کربلااااااااا میشه به دلت بگی دل مارو هوایی کنه؟ میشه ؟ مگه میشه عاشق معشوقشو نبینه؟شایدم من عاشق نیستم.... همه رفتن کربلا............ امام حسین....اقا....مهربونم....نمیخوایی منو ببینی؟نمیخوایی بزاری تو حرمت پا بزارم؟ بیا همه رو درهم بخر.... اقا....اقا بگو وقتی ادم میاد حرم چجوری میشه؟ چجوریه که هر کی میاد حرم مرض میشه؟نمیشه منم مریض شما بشم؟نمیشه شما پرستار من باشی؟ اقا نمیشه دست رو سرم بکشی؟ اقای مهربان....میشه یه روز بگی گدایی من بیا خونم که امروز میخوام درمانت کنم؟ میشه؟ میشه من هی منت بکشم و شما ناز کنی؟اقا.... حسین من........ امشب دل این گدا بدجور گرفته.... اونقدری که میخواد تا صبح ناله کنه و گریه کنه....شاید اربابش دید و دلش سوخت........ انتظار سخته بخدا اقا.......... بزارید به منم بگن کربلایی....بزارید به نامتون پز بدم بگم من کربلایی حسین شدم.... همش دارم تصور میکنم پیاده دارم میام حرم و هر ثانیه دارم بیشتر نزدیک به قرار میرسم..... اون لحظه من چه حسی دارم؟ خنده یا گریه؟شایدم غش کنم.... اقا میشه از شوق حرم بی هوش بشم؟ میشه بوی یاس بیاد؟شایدم بوی سیب.... اه......... وقتی رسیدم حرم ....برام سنگیه خودم و ببینم در مقابل حرم شما.....فکررکنم از عظمتت تمام بدنم تکه تکه بشن .... اقا میشه ادم تو اون زمانیکه کربلاست نیازی به خواب نداشته باشه؟ هی بگه زیر لب حسین...حسین...حسین.... بشینه یه گوشه صحن و زار بزنه؟ میشه اونجا زیارت عاشورا خوند؟ نه....من توان ندارم بخونم.... حتی نمیتونم دعای فرج بخونم.... با چه رویی؟... اه حسین.............عاقبت بخیری یعنی دیدن حرم تو............ عشق یعنی زیارت تو.... اقا به بدون شما نفس کشیدن حرام.... حسین من.....ارباب من.....شوق دیدار شما امید روزانمه.... تروخدا این امید و ازم نگیر.... دریاب.... اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود....
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
در آن هنگام که دستان نسیمی سرد، میبرد ... از روی هر سنگ فرش خیابان پوسیده برگی زرد... در این اندیشه میمانم ، اگر روزی بیفتم از دو چشمانت ، کدامین باد خواهد برد تن زرد فرو پاشیده ی من را...؟؟ Archivesآبان 1398دی 1395 شهريور 1394 تير 1394 فروردين 1394 دی 1393 آذر 1393 تير 1393 خرداد 1393 آذر 1392 آبان 1392 شهريور 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 AuthorsزینبLinks
دلم تنگ است ومیدانم ازاین تنگی نمی میرم
SpecificLinkDump
حمل ماینر از چین به ایران
کاربران آنلاين:
بازدیدها :
<-PollItems->
|