دنیای کاغذی من

شرمنده ام ، که بی تو ... نفس می کشم هنوز...

اجبار

 

 

چه زود فراموش شدم...

چه زود فراموش شدم آن زمان كه نگاهم از نگاهت دور شد ....

چه زود از یاد تو رفتم آنگاه كه دستانم از دستان تو رها شد....

مقصد من در این راه عاشقی بیراهه بود این همه انتظار و دلتنگی بیهوده بود !

با اینكه دلتنگ هستم اما چاره ای جز تحملش ندارم ،خیلی خسته ام ،

راهی جز تنها ماندن ندارم !



نظرات شما عزیزان:

مش تقی
ساعت14:27---14 بهمن 1391
تو که تنها نیستی منو امیر125 و کدخدا که هستیم عزیزم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت17:13توسط زینب | |